مامانی امروز از صبح که بلند شدی خیلی سرفه میکنی. وقتی مریض میشی مامانی خیلی بی حوصله میشه. از صبح حسابی بهت رسیدم.ناهار برات عدسی دزست کردم وخوابیدی وساعت ٣.٥ دوتایی با هم کلاس رفتیم. جلسه ٤ بود وخیلی راضی بودند. توجه بیشتر و تحمل بهتر و خوب بودی. از عصری مامانی سرفه هات بیشتر شده و کلاقه شدم. اخه میدونی من در مقابل مریضی تو ضعیفم. دوباره با بابایی رفتی دکتر و شربت داده و الانم بابایی داره برات سوپ خوشمزه درست میکنه. سوپ بابایی حرف نداره. همیشه توی این موقع ها بابا دامون از من صبورتره و کلی به من کمک میکنه. خدا جون دنی کوپلی ما رو زودتر خوب کن. ...